رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.
در آستانه
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 134 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 134 رای
این دفتر شعر شامل ۲۷ شعر میباشد
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1386/07/18

کتاب‌های مرتبط

غرب غربت
غرب غربت
4.9 امتیاز
از 16 رای
وسعت ساده
وسعت ساده
3.5 امتیاز
از 4 رای
سکوت سپری شده
سکوت سپری شده
4.6 امتیاز
از 5 رای
تنیدن
تنیدن
4 امتیاز
از 5 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی در آستانه

تعداد دیدگاه‌ها:
18
این مجموعه که بر اساس یکی از اشعار درون مجموعه نام‌گذاری شده است از زیباترین آثار شاملو به شمار می‌رود. از شعرهای دیگر این کتاب می‌توان به «قصه مردی که لب نداشت»، «میلاد»، «طرح بارانی»، «طرح‌های زمستانی»، «ببر»، «گدایان بیابانی»، «بوسه»، «جوشان از خشم»، «قفس قفس این قفس...» و «سِفْر شُهود» اشاره کرد. شعر «در آستانه» در تاریخ ۲۹ آبانِ ۱۳۷۱ سروده شده است
باز هم دوم امرداد و باز هم یاد بامداد ما...
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت.
این روزها اندیشه اش بیشتر و بیشتر باور دارم...آنجا که از دشواری وظیفه انسان بودن میگوید...سخت است ببینی که جهل و عصبیت مدرن هر بار از آستینی بیرون می آید و جان انسانها را بی هیچ بهانه تباه میکند...امثال نتانیاهو و مشعل که انسانها را قربانی توهماتشان میکنند ...داعشی که جهل و عصبیت را روسفید کرده...اوکراین و روسهای که تیر حماقت شان بر پیکر مسافران بی گناه هواپیما مالزی مینشیند و هزاران هزار مورد دیگر....
یادت جاوید ...
باید استاد و فرود آمد
بر آستان دری که کوبه ندارد،
چرا که اگر به گاه آمده باشی دربان به انتظار توست و
اگر بیگاه به در کوفتنت پاسخی نمی آید.
کوتاه است در،
پس آن به که فروتن باشی.
آئینه ای نیک پرداخته توانی بود
آنجا.
تا آراستگی را
پیش از در آمدن
در خود نظر کنی
هر چند که غلغله آن سوی در زاده توهم توست نه انبوهی مهمانان،
که آنجا
تورا
کسی به انتظار نیست.
که آنجا جنبش شاید،
اما جمبنده ای در کار نیست:
نه ارواح و نه اشباح و نه قدیسان کافورینه به کف
نه عفریتان آتشین گاو سر به مشت
نه شیطان بهتان خورده با کلاه بوقی منگوله دارش
نه ملغمه بی قانون مطلق های متنافی.-
تنها تو
آنجا موجودیت مطلقی،
موجودیت محض،
چرا که در غیاب خود ادامه می یابی و غیاب ات
حضور قاطع اعجاز است.
گذارت از آستانه ناگذیر
فروچکیدن قطره قطرانیست در نامتناهی ظلمات:
((-دریغا
ای کاش ای کاش
قضاوتی قضاوتی قضاوتی
درکار درکار درکار
می بود.))-
شاید اگرت توان شنفتن بود
پژواک آواز فرو چکیدن خود را در تالار خاموش کهکشانهای
بی خورشید-
چون هرست آوار دریغ
می شنیدی:
((-کاشکی کاشکی
داوری داوری داوری
درکار درکار درکار درکار...))
اما داوری آن سوی در نشسته است،بی ردای شوم قاضیان.
ذاتش درایت و انصاف
هیئتش زمان.-
و خاطره ات تا جاودان جاویدان در گذرگاه ادوار داوری خواهد شد...
بعد از یکسال دوباره در سال گشت رهایی جسم بامداد ما شعرش را می نویسم:
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت.


فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت.
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد :((
در آستانه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک